جایگاه زن در قرآن

موضوع : جایگاه زن در قرآن

توضیح: این فایل به صورت ورد و آماده چاپ می باشد

قرآن زن و مرد را يك سرشتى مى‏داند
قرآن تنها مجموعه قوانين نيست.محتويات قرآن صرفا يك سلسله مقررات و قوانين خشك بدون تفسير نيست.در قرآن،هم قانون است و هم تاريخ و هم موعظه و هم تفسير خلقت و هم هزاران مطلب ديگر.قرآن همان طورى كه در مواردى به شكل بيان قانون دستور العمل معين مى‏كند و در جاى ديگر وجود و هستى را تفسير مى‏كند،راز خلقت زمين و آسمان و گياه و حيوان و انسان و راز موتها و حياتها،عزتها و ذلتها،ترقيها و انحطاطها،ثروتها و فقرها را بيان مى‏كند.
قرآن كتاب فلسفه نيست،اما نظر خود را درباره جهان و انسان و اجتماع-كه سه موضوع اساسى فلسفه است-به طور قاطع بيان كرده است.قرآن به پيروان خود تنها قانون تعليم نمى‏دهد و صرفا به موعظه و پند و اندرز نمى‏پردازد بلكه با تفسير خلقت‏به پيروان خود طرز تفكر و جهان بينى مخصوص مى‏دهد.زير بناى مقررات اسلامى در باره امور اجتماعى از قبيل مالكيت،حكومت،حقوق خانوادگى و غيره همانا تفسيرى است كه از خلقت و اشياء مى‏كند.
از جمله مسائلى كه در قرآن كريم تفسير شده موضوع خلقت زن و مرد است.قرآن در اين زمينه سكوت نكرده و به ياوه گويان مجال نداده است كه از پيش خود براى مقررات مربوط به زن و مرد فلسفه بتراشند و مبناى اين مقررات را نظر تحقير آميز اسلام نسبت‏به زن معرفى كنند.اسلام،پيشاپيش نظر خود را درباره زن بيان كرده است.
اگر بخواهيم ببينيم نظر قرآن درباره خلقت زن و مرد چيست،لازم است‏به مساله سرشت زن و مرد-كه در ساير كتب مذهبى نيز مطرح است-توجه كنيم.قرآن نيز در اين موضوع سكوت نكرده است.بايد ببينيم قرآن زن و مرد را يك سرشتى مى‏داند يا دو سرشتى;يعنى آيا زن و مرد داراى يك طينت و سرشت مى‏باشند و يا داراى دو طينت و سرشت؟قرآن با كمال صراحت در آيات متعددى مى‏فرمايد كه زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظير سرشت مردان آفريده‏ايم.قرآن درباره آدم اول مى‏گويد:«همه شما را از يك پدر آفريديم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار داديم‏»(سوره نساء آيه 1).درباره همه آدميان مى‏گويد:«خداوند از جنس خود شما براى شما همسر آفريد»(سوره نساء و سوره نحل و سوره روم).
در قرآن از آنچه در بعضى از كتب مذهبى هست كه زن از مايه‏اى پست‏تر از مايه مرد آفريده شده و يا اينكه به زن جنبه طفيلى و چپى داده‏اند و گرفته‏اند كه همسر آدم اول از عضوى از اعضاى طرف چپ او آفريده شده،اثر و خبرى نيست.عليهذا در اسلام نظريه تحقير آميزى نسبت‏به زن از لحاظ سرشت و طينت وجود ندارد.
مقام والاى مادر در قرآن
نوع دستورهايى كه اسلام به زن ومرد مى‏دهد، در عين حال كه يك راه مشتركى براى هر دو قائل است ولى راه مخصوص را هم از نظر دور نمى‏دارد، وقتى احترام به پدر ومادر را بازگو مى‏كند، براى گرامى داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه وبالاستقلال طرح مى‏كند. قرآن كريم مى‏فرمايد:
اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما (1)
اگر يكى از آن دو يا هر دو، در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آنها حتى «اوف‏» مگو وبه آنها پرخاش مكن و با آنها سخنى شايسته بگوى.
ودر بخشى ديگر مى‏فرمايد: ما سفارش كرديم به انسان كه احسان را نسبت‏به پدر و مادر فراموش نكند:
و وصينا الانسان بوالديه احسانا (2)
وانسان را نسبت‏به پدر ومادرش به احسان سفارش كرديم.
و قضى ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا (3)
پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد وبه پدر ومادر خود احسان كنيد. ودر جاى ديگر احسان به پدر ومادر را در كنار عبادت حق ياد مى‏كند:
ان اشكر لي و لوالديك (4)
شكر گزار من وپدر ومادرت باش.
اما با همه اين تجليل‏هاى مشترك، وقتى مى‏خواهد از زحمات پدر ومادر ياد كند، از زحمت مادر سخن مى‏گويد، نه از زحمت پدر، آنجا كه مى‏فرمايد:
و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته امه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا (5)
زحمات سى ماهه مادر را مى‏شمارد، كه: دوران باردارى، زايمان، ودوران شيرخوراگى براى مادر دشوار است. وهمه اينها را به عنوان شرح خدمات مادر ذكر مى‏كند. قرآن كريم به هنگام يادآورى زحمات حتى اشاره‏اى هم به اين موضوع ندارد كه: پدر زحمت كشيده است.
بنابراين، آيات قرآن كه در مورد حق شناسى از والدين آمده است‏بر دو قسم است: يك قسم حق شناسى مشترك پدر ومادر را بيان مى‏كند وقسم ديگر، آياتى است كه مخصوص حق شناسى مادر است، قرآن كريم اگر درباره پدر حكم خاصى بيان مى‏كند فقط براى بيان وظيفه است، نظير:
و على المولود له رزقهن و كسوتهن بالمعروف (6)
خوراك وپوشاك مادران به طور شايسته به عهده پدر فرزند است.
وليكن هنگامى كه سخن از تجليل وبيان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذكر مى‏كند.
پى‏نوشت‏ها:
1. اسراء، 23.
2. احقاف، 15.
3. اسراء، 23.
4. لقمان، 14.
5. احقاف، 15.
6. بقره، 233.
عدم تاثير ذكورت و انوثت در خطابات الهى
قرآن از نظر محتوا، مى‏فرمايد: كمالات انسانى، در مبدا شناسى، معاد شناسى، و وحى ورسالت‏شناسى است، يعنى كمال، در داشتن جهان بينى‏الهى است، به اين معنا كه: جهان، آغازى دارد به نام «خدا واسماء حسناى او» وانجامى دارد به نام «معاد» وقيامت ودوزخ وبهشت و... وبين اين آغاز وانجام، «صراط مستقيمى‏» است. كه مساله وحى ونبوت در اين صراط مستقيم است.
چون در متن جهان بيش از مبدا ومعاد ورابطه بين مبدا ومعاد چيزى نيست، لذا اصول دين هم بيش از سه اصل نيست، اول، مبدا شناسى; دوم، معادشناسى; سوم، پيامبرشناسى، واين جمله كه از اميرالمؤمنين... نقل شده است:
«رحم الله امرء عرف من اين و فى اين و الى اين‏»
خداى رحمت كند كسى را كه بداند از كجا ودر كجا وبه كجاست.
گفته‏اند ناظر به اين سه اصل دينى است، ودر فهميدن اين سه اصل ذكورت وانوثت‏شرط نيست، يعنى نه مذكر بودن شرط است ونه مؤنث‏بودن مانع. انبيا هم كه انسانها را به اين سه اصل دعوت نموده‏اند نه دعوتنامه‏اى براى خصوص مردها فرستاده‏اند ونه زنها را از شركت در اين مراسم محروم داشته‏اند.
وقتى قرآن كريم از زبان پيامبر اكرم صلى الله عليه واله فرمايد:
ادعو الى الله على بصيرة انا و من اتبعني (1)
من وهر كه از من پيروى كرد دعوت مى‏كنيم به سوى خدا واز روى بصيرت.
اين دعوت، شامل همه انسانهاست، واگر پيامبرى دعوتنامه براى يك مرد به عنوان زمامدار يك كشور مى‏نويسد، پيامبر ديگرى هم دعوتنامه براى يك زن به عنوان زمامدار يك كشور مى‏نويسد. اگر رسول خداصلى الله عليه و اله زمامداران مرد را به اسلام دعوت كرد، سليمان‏سلام الله عليه هم زمامدار زن را به اسلام فراخواند، هم دعوتها عام‏اند وهم مدعوها، وهيچ اختصاصى در بين نيست.
لسان قرآن، لسان فرهنگ محاوره
گرچه ذات اقدس اله درباره كيفر اعمال، مى‏فرمايد:
كل امرء بما كسب رهين (2)
هركس در گرو كسب وكار خود است.
اما اين «امرء» در مقابل «امرئه‏» نيست، بلكه فرهنگ محاوره اين است كه از انسان به عنوان «مردم‏» ياد شود، نه به عنوان مرد در مقابل زن. وقتى زن ومرد در صحنه انقلاب حضور پيدا كردند، مى‏گويند: مردم ايران، انقلاب كردند ويا اگر زن ومرد نسبت‏به يك مطلبى سؤال دارند گفته مى‏شود «مردم‏» چنين مى‏گويند، اين مردم يعنى «توده ناس‏» نه اين كه مرد در مقابل زن باشد. بنابراين، در اين آيه كه مى‏فرمايد:
كل امرء بما كسب رهين يعنى، هر مردى در برابر كسب خود مرهون است ودرگرو كار خود است، منظور مرد در مقابل زن نيست، چه اين كه همين معنا را در آيه‏اى ديگر با تعبير «نفس‏» بيان مى‏كند ومى‏فرمايد:
كل نفس بما كسبت رهينة (3)
هر نفسى گروگان كارى است كه انجام داده است.
يعنى، هر جانى خواه مرد و خواه زن در برابر كسبش مرهون است. و گاهى تعبير به «انسان‏» دارد و مى‏فرمايد:
ليس للانسان الا ما سعى و ان سعيه سوف يرى ثم يجزيه الجزاء الاوفى (4)
نيست‏براى انسان جز آنچه تلاش نموده است، ونتيجه تلاش خود را به زودى مى‏بيند، سپس هرچه تمامتر پاداش داده مى‏شود.
بنابراين، مساله جزا وجريان معاد اختصاص به گروه خاص ندارد، وچون معاد بازگشت‏به همان مبدا است، لذا هر انسانى در برابر كار خود مسؤول است ودر اينجا زن ومرد دخيل نيست، در مبدا شناسى وتقرب به مبدا هم همچنين. اينها تعبيرات معنوى قرآن كريم است.
پى‏نوشت‏ها:
1. يوسف، 108.
2. طور، 21.
3. مدثر، 38.
4. نجم، 40 -39.
علت تصريح به ذكورت وانوثت در قرآن
علت اين كه در مواردى قرآن كريم با صراحت نام زن ومرد را مى برد، آن است كه مى‏خواهد افكار جاهلى وقبل از اسلام را تخطئه كند، آنها چون بين زن ومرد فرق مى‏گذاشتند وعبادات وفضائل را براى مردها منحصر مى‏دانستند، لذا قرآن كريم با تحليل عقلى مى‏فرمايد: آن كه بايد كامل شود روح است وروح نه مذكر است ونه مؤنث.
قبل از اسلام به زن هيچ بهايى داده نمى‏شد، وهميشه به زن با چشم خشم مى‏نگريستند. در محيطهايى هم كه صنعت پيشرفت نموده است زن هيچ بهايى ندارد جز براى ارضاى شهوت مردان، كه هر دو تحقير مقام والاى زن است. اما ذات اقدس اله در قرآن مى‏فرمايد: من عهده‏دار تربيت دل وروح انسانها هستم، وروح ودل انسانها نه مذكر است، نه مؤنث، لذا قرآن موضوع زن ومرد را نفى مى‏كند تا جايى براى بيان تساوى يا تفاوت بين اين دو باقى نماند، اگر در سراسر قرآن كريم وهمچنين در سراسر سخنان عترت طاهره... جستجو شود، موردى به چشم نمى‏خورد كه قرآن كمالى از كمالات معنوى را مشروط به ذكورت بداند يا ممنوع به انوثت‏بشمارد.
بنابراين، آيات قرآن كريم به چند بخش دسته بندى مى‏شوند:
بخش اول: آياتى هستند كه اختصاص به صنف مخصوصى ندارند، مانند: آياتى كه در آن سخن از ناس يا انسان است، ويا با لفظ «من‏» ذكر شده است.
بخش دوم: آياتى است كه سخن از مرد دارد، مانند آياتى كه در آن ضمير جمع مذكر سالم به كار برده است، وآياتى كه از لفظ «مردم‏» استفاده شده است، و...، مثل اين كه مى‏فرمايد: «يعلمكم، يعلمهم...».
در اينجا بايد گفت كه اين گونه كاربرد بر اساس فرهنگ محاوره است وقتى مى‏خواهند سخن بگويند، مى‏گويند مردم چنين مى‏گويند، مردم انتظار دارند، مردم در صحنه‏اند، مردم راى مى‏دهند. اين «مردم‏» در مقابل زنان نيستند، بلكه مردم يعنى «توده ناس‏».
پس نبايد از نحوه تعبيرى كه در فرهنگ محاوره وادب رايج است، چنين برداشت كرد كه قرآن فرهنگ مذكر گرايى دارد.
  فهرست مطالب

عنوان:

قرآن زن ومرد را یک سرشتی می داند

مقام والای مادر در قرآن

علت تصریح به ذکورت وانوثت درقرآن

حضرت فاطمه(ع)

زنان الگواز نظر قرآن

منابع

برچسب ها: دانلود خرید تحقیق جایگاه زن در قرآن جایگاه زن در قران تحقیق جایگاه زن در قران قران زن و مرد زن در قران زن از نگاه قران

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

مقاله دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید